پدیده دکان “باندها” و حراجی واژهها
حمزه فیضیپور یک: اینکه چرا این متن نوشته میشود به خاطر مشاهده آنچه هست که در محیط سیاسی کاری و نه سیاست! درکشور ما میگذرد. دو: میخواستم به جای “دکان باندها” از ترکیب ” دکان سیاست ” استفاده کنم اما حرمت معنایی (معنای اصلی واژه سیاست) اجازه به کار بردن ترکیب این دو کلمه را […]
حمزه فیضیپور
یک: اینکه چرا این متن نوشته میشود به خاطر مشاهده آنچه هست که در محیط سیاسی کاری و نه سیاست! درکشور ما میگذرد.
دو: میخواستم به جای “دکان باندها” از ترکیب ” دکان سیاست ” استفاده کنم اما حرمت معنایی (معنای اصلی واژه سیاست) اجازه به کار بردن ترکیب این دو کلمه را در کنار هم نداد. اگر چه در تعاریفِ قدرت، توزیع قدرت و منافع جامعه؛ واژه سیاست چاشنی تئوریک آنها به حساب میآید و همانند دیگر مفاهیم مرتبط با انسان و اجتماع، از سیاست؛ تعاریف مختلف همراه با نقدهای مختلف شده است اما حس مثبت نسبت به واژه هایی چون تدبیر، دوراندیشی، عدالت، یک علم، باورمندی به افکارعمومی، علم اداره کشور و….. که سیاست را تعریف میکنند و نیز این تعریف مفهومی از سیاست توسط اندیشمند جامعه شناس – ریمون آرون_ که « آن را تصمیم گیری درباره مسایل ناهمگون » میداند باعث میشود مفهوم سیاست و شخصیت جمعی آن را از معنای صرف منفعت محوری و سیاسی کاری شخص گرایانه( باندپروری ناپاسخگو و فرصت طلبی مکارانه) جدا بدانیم..
دهخدا «حراج را به معرض بیع گذاشتن متاع در میان جماعتی میداند تا آنکه بها بیشتر دهد به او بفروشند. حراجی نیز یعنی دکانی که در آن حراج کنند». به عبارتی این واژه اقتصادی-بازاری در معنای « فروش کالا و اجناس با قیمتی پایین تر از حد معمول در بازه زمانی مشخص است». با این تعریف از دکان و حراجی کالا میتوان به گونه ای، سیاسی کاری باندها را در جامعه همچون دکاندارانی حراج دانست که بدون زحمت در پی سود و صندلی، واژه هایی را که هویت واقعی و شخصیت حقیقی دارند کالاگونه در معرض مزایده قرار میدهند.
آنچه که از انتصاباتِ به ظاهر در عرصه سیاست و جا به جایی طبیعی مدیران دیده و میبینیم در عرصه مدیریت کارآمد؛ نابجا بوده، شکل کالا گونگی ودلالِ بازاری به خود گرفته و با مفاهیم عمیق شایسته بینی، شایسته گزینی و شایسته پروری جریانیِ مورد پذیرش افکار عمومیِ ناشی از رقابت های مفید و سازنده، تناسب آنچنانی ندارد بلکه نوعی مجاهدبازی و مجاهدسازی در شنبهها و یا تقلایی عملی-عینی از جنس “مجاهدان شنبه”(اپورتونیست ها) در محیط سیاسی کاریِ بده و بستان های دکانی هست. مجاهدان شنبه ی بعد از هر انتخاباتِ سخت با ظهور و نفوذی عجیب با نفاق و کارکرد نامناسب واژهها را از معنا و قداست انداخته اند و کاسبکارانه وازه های مقدس را بازیچه هوس خویش قرار داده اند. فضای سیاسی کاری منفعت طلبانه فردی که برای میل حاد به صندلی و خودشیفتگی، مدام در مسیر باد و در تردد ” حزب باد” زیر سایه دکان معامله گری وازهها را به حراج گذاشته اند.
در شرایطی قرار داریم که امر کنش گری سیاسی-اجتماعی و رقابتی شفافِ برنامه ای معطوف به کسب قدرت در جهت تغییر در مسیر منافع جامعه و با هدف گفتمان سازی در قالب احزاب کارآمد جای خود را به پدیده بده و بستان های باندی-محفلی و معامله گریها بین اشخاص خنثی و پنهان در پشت پرده سیاسی کاری در دکان باندها داده است. دکانی که در آن به ارزانی، واژهها معامله میشوند تا صندلیها بمانند. به نظر میرسد که این دکان مکارهها باعث شده است که اصلاح طلبی و اصول گرایی مفهوم حقیقی و محتوایی خود را از دست بدهند و در معنای باوری این دو واژه نه استقامتی بماند و نه بر قامت قداست معنای واژهها جامه عملی پوشانده شود . سخن از اصلاح طلبی و اصول گرایی فقط بازی با واژهها و حراج آنها به بهانه دریافت بها و غصب جایگاهی هست. شاید درست این باشد که به جای آن دو واژه پر محتوا، از واژگان انتفاع طلبان و معاش گرایان استفاده نماییم، البته مراد اکثریت حاشیه نشین اهل باور به محتوای اصلاح طلبی و اصول گرایی نیست که شایسته احترام بسیارند بلکه اقلیتی تکراریِ فرصت طلب همیشه ” هست و موثر” در قرق جایگاهها ذیل این دواژه میباشد. آنچه هست فروش واژهها در دکان باندهاست که در نبود احزاب واقعی به خوبی و به راحتی نقش آفرینی میکنند. کافی هست در شرایط کنونی دولت پزشکیان و بدنه اجرایی آن را واکاوی نماییم تا اثبات شود که تصمیم گیریها در انتصاب مدیران تابعی از اراده رای دهنگان نبوده و نیست..
آن دلاور مرد بختیاری که مرحوم پدرش را علیرغم کهولت سن به قصد تغییر به پای صندوق رای آورد نماد تقابل نبوده بلکه در معنایی تعاملی از وفاق (جابه جایی مسالمت آمیز در قدرت اجرایی و تغییر مدیران برای عملی شدن رویکرد شعاری دولت جدید و خواسته مردم و انتصاب وزرا و مدیران کاملا همسو با هدف قدمِ رو به جلو و تاب آوری میان کنش گران سیاسی رقیب در تحمل همدیگر و پذیرش اصل رقابت سالم و تن دادن به نتیجه واقعی آرای مردم و ارزش قائل بودن برای افکار عمومی) که نفع چنین نگاهی نصیب همه جریانات سیاسی و رقبا خواهد شد و نه وفاقِ در معنای ترتیب یک پازل ناهمگون که هیچ جریان سیاسی در کشور زیر بار شاکله چنین دولتی نمی رود و هیچکدام از اعضای این پازل به صراحت از سیاست های کلی اعلام شده رییس محترم دولت نه جانانه دفاع میکنند و نه انگیزه تلاش مضاعف برای رفع مشکلات جامعه دارند زیرا میدانند همیشه هستند و با هر ایده ای میتوانند سازه همنوا بزنند و بمانند و بر همان صندلیها (این ورتر یا آن ورتر) حالا کمتر یا بیشتر، بالاتر یا پایین تر تکیه بزنند. پدیده ای که ضرر آن متوجه همه است و آسیب های اخلاقی- عقیدتی و فرهنگی( نهادینه شدن نفاق رفتاری در رسیدن به اغراض شخصی و باندی و فرهنگ شدن رفتار “همج الرعاعی”) زیادی را به همراه خواهد داشت و با پای ثابت یک مجموعه افراد چسبیده به قدرت از جنس چسب راضی که به تناسب شرایط محیط رنگِ کنش خود را به رنگ همان محیط در میآورند نه نشانی ازکارآمدی وجود دارد که اگر بوجود میآمد همان اشخاص قبلا در مناصب بوجود میآوردند و نه انگیزه ای برای نسل های جوان تحصیل کرده پرتوان که خواهان فعالیت سیاسی در قالب احزاب موثر میباشند. پدیده ای نامیمن، مزمن و ناکارآمد که انگار با همان خصلت های دورکیمی (جبری بودن، عمومیت داشتن و واقعیت!!) در جامعه ما در گذر زمان نهادینه شده است.
آشکار گشتن یا متاسفانه فرهنگ شدن (فرهنگ سیاسی) سمت و سوی سیاسی کاریها و بی اعتنایی به اصول و فرایند کار حزبی رقابتیِ پاسخگو، شفاف و با برنامه که نافی باندگرایی غیر شفافِ پنهان کار و محفل گزینی میباشد خود دارای علت های متعدد هست که میتوان آنها را از متن نوشته های تاریخی و تحلیل های جامعه شناختی صاحب نظران بدست آورد از جمله آبراهامیان که در کتاب ” مقالاتی در جامعه شناسی سیاسی ایران ” به آن پرداخته و دیگر اندیشمندان علوم سیاسی و جامعه شناسی آنها را پژوهش نموده اند:
ساختارها (جامعه و سیاست) که از نظر اجتماعی و فرهنگ مشارکت گروهی «دو ایرانی هیچگاه نمی توانند با همدیگر کارکنند حتی اگر پولش را مشترکا از گروه سومی بگیرند»، تاریخ حکمرانیها ( فرقه گراییها و بی اعتنایی به مصالح و منافع ملی)، بدبینی به احزاب به خاطر دخالت بیگانگان، شکاف واقعی میان دولت-ملت، جغرافیای طبیعی و انسانی ایران( بی آبی، گستردگی صحرا، پراکندگی جمعیت و تجمیع قدرت در دولتها و دستور از بالاو …).
نتیجه:
راهکار و چاره کار برای جلوگیری از استمرار عمق یافتگی و نهادینه شدن نفاق رفتاری در جامعه و مانع شدن از نقش آفرینی مجاهدان شنبه که نه در اندیشه زیبایی مُلکند و نه در آرزوی رضایت مملکت، بلکه ابزارگرایانه به واژهها و جایگاهها نگریسته و به دنبال اغراض شخصی و آنی ؛ منافع خود را بر مصالح عموم ترجیح میدهند و هنرمندانه در این بازی موفق هستند؛ در شرایط کنونی ضمن درس گرفتن از تاریخ و رویدادهای ناگوار در آن و پرداختن آسیب شناسانه به موانع کار حزبی، برای جلوگیری از فرهنگ شدن و رسمیت بخشیدن به رفتارسوداگرایانه اشخاص و باندهای فرصت طلب نیاز هست در نگاه های رسمی حاکمیتی بازنگری بوجود آید و ساختار سیاسی با بالا بردن آستانه تحمل خود برای ساختار اجتماعی ریل گذاری نماید که جامعه به کمک نیروهای اجتماعیِ در متن خود احزاب مردمی، تشکلها و نهادهای مدنی پویا را شکل دهند که با هویت آشکار در ساخت یک جامعه قانونمند فعالانه مشارکت نمایند. تسهیل گری در این زمینه و فراهم آوردن زیرساخت های فعالیت احزابِ جامعه ساخته به نوعی از لوازم پویایی سیاست و انطباق حکمرانی با شرایط زمانه برای تداوم خود ساختار سیاسی است.
وجود احزاب برآمده از افکار عمومی با شناسنامه مشخص ابزار فرهنگ سازی در زمینه تقوای سیاسی و مانعی بر سر راه تداوم کار باندهای سوداگر به شمار میآیند. با پذیرفتن کار حزبی شفاف و باور داشتن به اصول فعالیت حزبی شناسنامه دار و فعالیت رسانه های منتقدِ منصف ذیل باور به قانون، قانون اساسی و ارزش های معنوی و مدنی میتوان به آینده امیدوار شد. البته مراد از حزب، احزاب فصلی دولت آورده نمی باشد بلکه احزابی است که به عنوان برآیندی از افکار عمومی در زمان میمانند، فعالیت مدون مستمر دارند، کادر سازی میکنند و دولتها را بوجود میآورند و یک کاسه پاسخگوی عملکرد مدیران اجرایی دولت حزبی یک تکه و یکپارچه و معلوم الحال میباشند./ بهار نیوز
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید